سید علی فرزند میر بابا در مهر ماه 1345 در خانواده کارگری متولد شده در سن هفت سالگی بمدرسه رفت وتا اوّل راهنمائی به تحصیلات خود ادامه داد . سید علی جوانی خوش برخورد شوخطب بود علاوه بر اینها جوانی دلسوز ومهربان بود او شکار را خیلی دوست میداشت وعاشق ورزشهای رزمی بود در روزهائی که انقلاب شروع شده بود وی در تظاهرات شرکت میکرد ودر دوران جنگ تحمیلی او همواره آرزو داشت که در جبهه ها حضور پیدا کند تا با نوکران امپریالیسم وصهیونیسم بجنگد .
او همیشه در بسیج بود وچند بار تقاضای اعزام به جبهه را کرد و چون سن او کم بود مسئولان بسیج قبول نمی کردند بعد از مدتی وی باز تقاضای اعزام به جبهه را کرد واینبار قبول کردند واو که تعلیمات نظامی را در بسیج دیده بود به جبهه اعزام شد او سه ماه در جبهه مریوان بودوبرگشت وبعد دوباره تقاضا ی اعزام به جبهه کرد ودو روز قبل از ماه رمضان به جبهه اعزام شد ودر عملیات رمضان شرکت کرد ودر دو حمله از عملیات رمضان شرکت کرده بود وسالم به پایگاه خود بازگشته بود وقبل از اینکه در حمله سوم شرکت کند نامه ای به خانواده اش نوشت وگفت که این آخرین نامه من است واز همه شما عفو می طلبم ودر مرحله سوم عملیات رمضان بود که در شب عید فطر ماه مبارک رمضان شصت ویک بدرجه رفیع شهادت نائل گشت .
روحش شاد
این وصیتنامه ها انسان رامی لرزاند . امام خمینی
انا لله وانا لله الیه راجعون
(( از جانب خدا آمدیم وبسوی او می رویم ))
در این ساعت که عازم جبهه حق علیه باطل هستم میروم تا با صدامیان واربابانشان که استکبار جهانی باشند جنگید ودست آنها را از سر اسلام ومسلمین کوتاه کنیم وآرزو داریم که با پیروزی برگردیم تا خدمت بیشتری به اسلام بنمائیم .
وصیت می کنم که اگر شهید شدم واین افتخار بزرگ نصیبم شد گریه نکنید بلکه شاد باشید چون شهادت سعادت جاودانی است واین آرزوی من است هیچگاه خدا را فراموش نکنید وبا جان ومالتان خدا را یاری دهید ودشمن مستکبران وستمگران باشید ویار مستضعفان وستمدیدگان باشید .
هیچگاه امام امّت خمینی بت شکن را تنها نگذارید واو را در راه بثمر رساندن انقلاب اسلامی وجهانی کردن آن یاری دهید وپاسدار خون شهیدان باشید . جسدم را در معصوم زاده (زین العابدین ) دفن کنید . نماز مرا حجت الاسلام جباری بخواند .
سید علی میری
10/12 /60